۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۷۲۲۰۰
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۰ - ۲۰-۰۲-۱۳۹۲
کد ۲۷۲۲۰۰
انتشار: ۱۸:۲۰ - ۲۰-۰۲-۱۳۹۲

از کامیابی الکس فرگوسن تا ناکامی تماشاگر ایرانی

اگر پس از باخت به سپاهان، نفرت و خشونت و ناخرسندی بدوی، گریبانگیر ورزشگاه آزادی نمی شد، صدهزار نفر مهدی مهدوی کیا را هنگامی که چهارگوشه زمین را می بوسید، بابت یک عمر بازی خوب و لذت بخش، تشویق می کردند نه اینکه مثل فلک زده ها گریه کنند که چرا سومین جام حذفی را در چهار سال گذشته بدست نیاوردیم!
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - سر الکس فرگوسن، سرمربی نامدار منچتسریونایتد، پس از 27 سال، نیمکت مربیگری این تیم را ترک کرد. او در این مدت سیزده بار منچستریونایتد را قهرمان لیگ برتر انگلستان کرد. دو بار با شیاطین سرخ قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد و پانزده جام دیگر نیز با من یونایتد بدست آورد ( جام حذفی، جام اتحادیه، جام در جام اروپا، جام قهرمانان اروپا و جام بین قاره ای).

درباره کارنامه و عملکرد الکس فرگوسن در تیم فوتبال منچستریونایتد، سال ها می توان نوشت! او کسی بود که منچستر را تقریباً از تیمی درجه دوم در فوتبال انگلستان و اروپا، به تیمی استثنایی در فوتبال جزیره و قاره سبز بدل کرد.

اما موضوع این یادداشت، نه پرداختن به کمّ و کیف و چند و چون حضور و افتخارآفرینی های الکس فرگوسن در منچستریونایتد، بلکه مقایسه وضعیت الکس فرگوسن و مربیان فوتبال ایران از حیث ثبات و استمرار و نیز روانشناسی تماشاگر ایرانی است.

الکس فرگوسن در سال 1986 سرمربی منچستریونایتد شد ولی تا سال 1990 هیچ جامی را با این تیم کسب نکرد. نخستین جامی که او من‌یونایتد برد، جام حذفی سال 1990 بود که با پیروزی شیاطین سرخ بر کریستال پالاس حاصل شد.

زمانی که فرگوسن سرمربی منچستریونایتد شد، این تیم وضع خوبی در فوتبال جزیره نداشت. دهه‌های 1970 و 1980، دوران موفقیت ناتینگهام فارست و لیورپول و استون‌ویلا بود.

ناتینگهام فارست در سال‌های 1979 و 1980 قهرمان جام باشگاههای اروپا شده بود. لیورپول در سال 1981، استون‌ویلا در سال 1982 و در نهایت باز هم لیورپول در سال 1984.

آخرین قهرمانی منچستریونایتد در جام باشگاههای اروپا (لیگ قهرمانان فعلی)، تا پیش از آمدن الکس فرگوسن، به سال 1968 بازمی گشت. مهمتر از این، آخرین قهرمانی منچستریونایتد در لیگ برتر انگلستان (دسته اول سابق)، به سال 1967 بازمی گشت.

پس الکس فرگوسن وقتی سرمربی منچستریونایتد شد که شیاطین سرخ 19 سال بود که قهرمان لیگ انگلستان نشده بودند. مدیران من‌یونایتد فرگوسن را آوردند که این تیم در درجه اول قهرمان لیگ برتر انگلستان شود و بعد قهرمان جام باشگاههای اروپا (لیگ قهرمانان).

ولی فرگوسن هفت سال پس از آغاز به کارش در من‌یونایتد، موفق شد این تیم را قهرمان لیگ برتر انگلستان کند (1993).

نخستین موفقیت فرگوسن با منچستریونایتد در جام حذفی به سال 1990 بدست آمد. یعنی تقریباً چهار سال پس از آغاز مربیگری فرگوسن در من‌یونایتد. ولی جام حذفی هدف اصلی مدیران منچسترنبود زیرا آنها درست یکسال پیش از حضور فرگوسن در این تیم، جام حذفی انگلستان را برده بودند (1985). هدف اصلی لیگ برتر بود که با صبری هفت ساله بدست آمد. چهار سال صبر هم برای فتح دوباره جام حذفی، زمان کمی نبود!

حالا بیاییم تجربه حضور الکس فرگوسن در منچستریونایتد را با تجربه مربیان داخلی خودمان در تیم‌های گوناگون مقایسه کنیم.

همین چند روز پیش، یحیی گل‌محمدی از مربیگری پرسپولیس محترمانه کنار گذاشته شد. چرا؟ چون پس از شش ماه حضور نسبتاً موفقیت‌آمیز در پرسپولیس، با وجود خارج کردن این تیم از بحران، قهرمانی جام حذفی را در بازی فینال به موفق‌ترین تیم فوتبال ایران در چند سال اخیر، سپاهان، واگذار کرد.

اگر قرار بود مدیران پرسپولیس هم رفتاری عقلایی مثل مدیران منچستریونایتد در دهه 1980 در پیش بگیرند، دست کم باید چند سالی به گل‌محمدی فرصت می‌دادند تا تیم بحران‌زده پرسپولیس را به یک عنوان قهرمانی در فوتبال ایران برساند.

ولی چرا مدیران پرسپولیس چنین کاری نکردند؟ به این سوال دست کم می توان دو پاسخ داد. نخست اینکه، مدیران پرسپولیس مدیران یک باشگاه دولتی‌اند نه یک باشگاه خصوصی. آنها به موفقیت عاجل فکر می‌کنند تا بقایشان تضمین شود. بنابراین باید هر چه سریع‌تر یک "جام" کسب کنند تا دهان مردم بسته شود. دهان مردم که بسته شود، خیال مقامات دولتی هم راحت می شود که مدیریت کلان ما در باشگاه دولتی پرسپولیس، موفق بوده است!

پاسخ دوم اما، شاید مهمتر باشد. فوتبال ایران در شرایط فعلی، تقریباً لبریز از نفرت و عاری از صبر است. تماشاگران فوتبال ایران، به گاه ناکامی تیم‌های محبوبشان، صبر چندانی ندارند و چون در اثر شکست، آکنده از نفرت می‌شوند، به دنبال قربانی می‌گردند.

 در ماجرای اخیر باشگاه پرسپولیس، یحیی گل‌محمدی قربانی شد تا بی‌صبری و نفرت تماشاگران پرسپولیس از وضع نامطلوب پدیدآمده، ارضا شود و فروکش کند. پس از این نیز، وقتی تیم ملی فوتبال در چند برهه ناکام ماند، مربیان تیم سریعاً قربانی شدند. امیر قلعه نویی در جام ملتهای آسیا قربانی شد تا خشم مردم از قهرمان‌نشدن ایران در آسیا فروکش کند. علی دایی پس از باخت به عربستان کنار گذاشته شد و افشین قطبی هم پس از باخت به کره جنوبی در جام ملتهای آسیا در سال 2011.

حال باید پرسید چرا مردم و مقامات ورزشی ایران، طاقت باخت را ندارند و مربی تیم ناکام را بلافاصله عوض می‌کنند؟ دلیل این امر کاملاً روشن است. در ایران، فوتبال دستمایه عقده‌گشایی و تفاخر شده است.

تماشاگران با انبوهی از عقده‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به ورزشگاه می‌آیند و چون اساساً دچا احساس محرومیت و ناخرسندی‌اند، می‌خواهند که در ورزشگاه خرسند و برخوردار باشند. خرسند از پیروزی  و برخوردار از شادی پیروزی. تیمشان که ببازد، رویای شادی و خرسندی نقش بر آب و غمی بر غم‌های پیشین تلبنار می شود! و چون چنین شود، کار به فحاشی هم اگر نکشد، دست کم سرمربی تیم باید قربانی شود.

اگر تماشاگران منچستریونایتد امروز شاد و کامیاب‌اند و اسطوره غرورانگیزی چون الکس فرگوسن را در تاریخ باشگاهشان دارند، اجر صبری را می برند که چندان هم کوتاه نبود. آنها در بیست و هفت سال گذشته، بیشترین قهرمانی لیگ را در لیگ برتر انگلستان تجربه کرده اند (سیزده بار)، ولی برای رسیدن به نخستین قهرمانی هفت سال صبر کردند. هفت سال صبر برای تماشاگر ایرانی، احتمالاً در زمره محالات است!

باید پرسید چرا تماشاگران ‌من یونایتد (و کلاً تماشاگران اروپایی) می توانند هفت سال صبر کنند ولی تماشاگران پرسپولیس و استقلال ( و کلاً تماشاگران ایرانی) نمی‌توانند؟ چون تماشاگر اروپایی پیش از هر چیز برای لذت‌بردن از فوتبال به ورزشگاه می رود ولی تماشاگر ایرانی سال‌هاست که لذت‌بردن از فوتبال برایش اولویت ندارد. او سرگرمی چندانی ندارد. عصبی و سرخورده است. از زمین و زمان نفرت دارد. منتظر کوچکترین اشتباه داور است تا با همراهی 70-60 هزار نفر دیگر، رکیک‌ترین فحش‌ها را نثار داور کند. اگر تیم خودی ببازد، معولاً به بازیکن و مربی تیم خودی توهین می‌کند. اگر تیمش ببرد، به بازیکن و مربی حریف توهین می‌کند! فحاشی قرص اعصاب تماشاگر ایرانی است!

اگر هدف اصلی از حضور در ورزشگاه، لذت‌بردن از فوتبال باشد، تماشاگر سالم، از تماشای فوتبال لذت ‌می‌برد و به خانه بازمی‌گردد. حال چه باک که تیم خودی ببازد و اصلاً چند سالی هم ناکام باشد. ولی وقتی هدف اصلی از حضور در ورزشگاه، تخلیه احساسات منفی است ولو به صورت ناخودآگاه، معلوم است که فحش های رکیک ناموسی، می شود نقل و نبات ورزشگاه و مربی ناکام هم باید دشنام بشنود و یا دست کم اخراج شود.

پرسپولیس آخرین بار در سال 1390 قهرمان جام حذفی شده بود. سال 1389 هم این جام به پرسپولیس رسیده بود. پس پرسپولیس در چهار سال گذشته، دو بار جام حذفی فوتبال ایران را برده است. امسال هم در ضربات پنالتی جام حذفی را از دست داد. پس پرسپولیس در چهار سال گذشته، سه بار به فینال جام حذفی آمده است. در این صورت باید پرسید این همه ناخرسندی از بدست نیامدن سومین قهرمانی جام حذفی در سه سال گذشته، ناشی از چیست؟

شاید این ناخرسندی به ناکامی پرسپولیس در فتح لیگ برتر بازمی‌گردد. ولی قطعاً پرسپولیس که آخرین بار پنج سال پیش قهرمان لیگ برتر شده است، ناکام‌تر از منچستریونایتدی که هفت سال در دوران فرگوسن صبر کرد تا بالاخره پس از بیست و شش سال قهرمان لیگ برتر شود، ناکام‌تر نیست. پس چرا مدیران و تماشاگران پرسپولیس این همه بی‌صبرند؟ دلایلش همان است که در بالا گفته شد!

تماشاگران پرسپولیس اگر لذتبردن از فوتبال برایشان اولویت داشت، می توانستند این نکته را لحاظ کنند که گل محمدی کیفیت بازی های این تیم را نسبت به یکی دو سال گذشته، ارتقاء داده است و پرسپولیس در فینال جام حذفی، فوتبال زیبایی به نمایش گذاشت.

تماشاگران پرسپولیس می توانستند از آن فینال هیجان بخش لذت ببرند و در انتهای کار هم، تیمشان را بابت بازی خوب تشویق کنند. اگر پس از باخت به سپاهان، نفرت و خشونت و ناخرسندی بدوی، گریبانگیر ورزشگاه آزادی نمی شد، صدهزار نفر مهدی مهدوی کیا را هنگامی که چهارگوشه زمین را می بوسید، بابت یک عمر بازی خوب و لذت بخش، تشویق می کردند نه اینکه مثل فلک زده ها گریه کنند که چرا سومین جام حذفی را در چهار سال گذشته بدست نیاوردیم!

اتفاقاً تجربه نشان می‌دهد که در فوتبال ایران هم، مربیان باثبات کارنامه خوبی داشته‌اند. علی پروین در پرسپولیس، منصور پورحیدری در استقلال و بهمن صالح‌نیا در ملوان، سه نمونه موفق مربیان باثبات ایرانی بوده‌اند.

تماشاگر ایرانی باید بداند که فوتبال پیش از هر چیز یک "بازی" است و هدف اصلی از بازی و تماشای بازی، لذت‌بردن است نه نفرت‌ورزیدن. مادامی که تماشاگر ایرانی نگاهش به فوتبال اصلاح نشود، احتمالاً بر سفره فوتبال ایران همین آش و همین کاسه پهن خواهد بود!



 

 

    

ارسال به دوستان
وبگردی